یک ضرب المثل آلمانی می گه: یک بار یعنی هرگز (اتفاقی که یک بار بیفتد، انگار که هرگز نیفتاده است). وضعیت بشر در همین یک جمله خلاصه می شود. ما تنها یک بار زندگی می کنیم. بدون تجربه و بدون آمادگی قبلی و بدون امکان اصلاح اعمالی که انجام می دهیم. حتی در زندگی بعدی هم این امکان را نخواهیم داشت که بفهمیم خوب عمل کرده ایم یا بد؟ آیا درست انتخاب کرده ایم یا نه؟ در رمان های درا، همانند کافکا، شخصیت ها بیانگر برخی مفاهیم اند. مثلاً سابینا در رمان بار هستی بیانگر مفهوم میل به طغیان است. سابینا شخصیت نیست بلکه مؤلفه یک مفهوم است. بنابراین شخصیت های درا، یک سری مفهوم هستند که بیان ایده ها و کنکاش بین آنها هستند.

. نیمه اول زندگی، زمانی است که انسان تجربه های مهم زندگی اش را به دست می اورد؛ چه تجربیات اجتماعی چه ی چه  عاشقانه و جنسی. و به عنوان یک نویسنده انسان همیشه به نیمه اول زندگی اش وابسته است و در آن ریشه دارد.». دار در داستان هاش بیرون از داستان می ایستد و نظاره گر است. او همیشه به لحاظ ذهنی یک مهاجر بوده است و انگار همیشه در غربت زندگی کرده است. حتی در پراگ. مهاجرت او به پاریس، فقط این وضعیت ذهنی را عینیت بخشید.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها