جامعه شناس، مانند رمان نویس، تاریخ نویس و یا هر محقق و نویسنده دیگری در حوزه های مختلف، از جایی شروع می کند اما بسیار ممکن است از جایی دیگر سر در می آورد. این خاصیت تحقیق و نوشتن است که از پیش معلوم نیست به کجا خواهیم رسید. جامعه شناس گاه حس می کند که در مه قدم می زند». اما کم کم و در فرایند پژوهش و نوشتن، نشانه ها خود را نشان می دهند و پژوهشگر باید حساسیت داشته باشد وآن ها را بشناسد تا راه باز شود و قدم زدن ادامه یابد. بنابراین، تکامل یک پژوهش و نوشتن گزارش نهایی آن در فرایند پژوهش و کار در میدان شکل می گیرد. به همین دلیل بسیار پیش می آید که از جایی که ما شروع کرده ایم (مثلاً در طرح اولیه یا پرپوزال تحقیق)، به جایی دیگر برسیم و از پیش بینی های اولیه در مورد نقشه راه، فاصله گرفته باشیم. در فرایند کار پژوهش، مسائل شفاف تر می شوند، پرسش های پژوهش تغییر می کنند یا اینکه صریح تر می شوند، ممکن است روش های دیگر و مختلفی را به کار بگیریم و حتی مفاهیم و عناوین  هم عوض می شوند. اما قواعد اداری و دانشگاهی مرسوم چه می گوید؟ اینکه شما پروپوزالی بنویسی و تمام نقشه راه، پرسش ها، روش ها، و . را از ابتدا مشخص کنی. تا اینجا البته به عنوان نقشه راه بد نیست و حتی لازم است. اما از دانشجو خواسته می شود که تا آخر کار همان مفاهیم، همان روش ها، پرسش ها، گام به گام تغییر نکند. به همین دلیل پرپوزالی که قرار است نقشه راه دانشجو باشد، به یک چارچوب تنگ برای دانشجو تبدیل می شود.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها